سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لس آنجلس

 

لس ‌آنجلس، در نوار غربی ایالات ‌متحده و در کالیفرنیای جنوبی قرار داره؛ این شهر خانه ‌ی بیش از 18 میلیون نفره. لس ‌آنجلس از مجموعه ‌ای از شهرهای بزرگ تشکیل ‌شده که از کوه‌ های خشک سانتا مونیکا فراتر رفته و به اقیانوس آرام می‌ رسد .

آفتابِ درخشانِ لس ‌آنجلس، صنایع تفریحی ‌اش و آغوش بازش برای افراد و ایده ‌های جدید، این شهر رو به آهن ‌رُبایی برای افراد رؤیاپرداز بَدَل کرده. بسیاری از اونایی که رؤیاهاشون به واقعیت پیوسته، ازجمله والت دیزنی و جان پاول پتی، ثروت خودشان رو به این شهر آوُردن تا لس‌آنجلس رو به یکی از پایتخت ‌های فرهنگیِ بزرگِ دنیا تبدیل کنند‌.

مرکز شهر لس ‌آنجلس مرکز تجارت جهانی که برخی از ظریف ‌ترین نمونه ‌هایِ معماریِ داخلیِ آمریکایی رو توی خودش جا داده. این بخش از شهر، زادگاهِ خودِ شهر هم هست! توی خیابان اولیلویا که درواقع یکی از قدیمی ‌ترین مناطق به‌جامانده ‌ی شهره، قدم بزنید تا کمی هم از رنگ و بوی مکزیک قدیم لذّت ببرید.

 

کمی اون‌طرف ‌تر از خیابان اولورا، ایستگاه قطار اتحادیه قرار داره که یکی از بزرگ ‌ترین ایستگاه‌ های جهان است. اگر اینجا کمی حسِّ دژاوو بهتون دست داد، نگران نشید! این ایستگاهِ قطار در بیش از 30 فیلمِ پرهزینه‌ ی تاریخ سینما ازجمله فیلم ‌های پرل ‌هاربر و دونده بر روی تیغه (Blade Runner) به تصویر کشیده شده.

 

آرام‌ آرام به سمت جنوب حرکت کنین، جایی که لیتل توکیو قرار داره و به افراد محلّیش جی ‌تاون می‌ گن. لیتل‌ تاون پر از معابد و نمایشگاه ‌های نقاشی و موزه های بودایی است. وقتی آنجایید، حتماً یکم سوشیِ تازه هم امتحان کنین! اینجا جاییِ که برای اولین بار سوشیِ کالیفرنیارو ابداع شد.

نیم مایل دورتر در غربِ شهر، سالن موسیقی والت دیزنی قرار داره. این شاهکار بی ‌نظیر فولادی که ظاهری شبیه به قطعه‌ های موسیقی‌ ای داره که در باد رها شدن، محلِّ برگزاری ارکستر فیلارمونیک لس‌ آنجلس است. با تاکسی به موزه ‌ی هنر شهر لس‌ آنجلس برید. مجموعه ‌ی بی‌ نظیر و صد پارچه‌ ی این موزه، از آثار هنری اعصار مختلف از زمانِ کلاسیک تا عجیب‌ ترین هنر خیابانی تشکیل ‌شده.

درست کنار این موزه، گالری متفاوت دیگری وجود داره. توی موزه ‌ی لابری ‌تارپیتس و جورج سی ‌پیج، بقایای کشف ‌شده‌ی پستانداران، حشرات و گیاهان به ‌طور مداوم مورد بررسی قرار می ‌گیرد و بار دیگر به زیر آفتاب کالیفرنیا آوُرده می‌ شن. کمی به‌ سمت غرب، در مسیر بلوار ولشایر، بوی پول جای بوی حفره ‌های قیر رو می ‌گیرد. به رودیو درایو در قلب بورلی ‌هیلز خوش ‌آمدید! اینجا گران ‌ترین و اختصاصی ‌ترین مرکز خرید دنیا است! برای لذّت بردُن از مرکز خرید رودیو درایو، لازم نیست ستاره باشین! بسیاری از افراد به نگاه کردن به ویترین‌ مغازه ‌ها هم راضی ‌ان.

امّا بلینگ تنها چیزی نیست که بورلی ‌هیلز داره. فقط یک یا دو خیابان اون ‌طرف‌تر، دنیایی از بلوارهای پردرخت و خانه ‌ها و باغ ‌های باورنکردنی منتظر شماست! به سمت شمال که‌ هالیوود در آن قرار داره، برین. جایی که قلب صنعت سرگرمی دنیاس. ستاره ‌ی سینماییِ مورد علاقه‌ ی خودتان رو توی پیاده ‌روی مشاهیر‌ هالیوود پیدا کنین و فیلمی در تئاتر چینی گرومان که معروف ‌ترین تئاتر سینمایی جهانه، ببینید.

 

در قسمتِ هیجان ‌انگیزترِ لس ‌آنجلس، یعنی ‌هالیوودِ غربی، پیاده ‌روی کنین. ‌هالیوود غربی بهشتِ هنرمندان و طرّاحان مُده. هنگام عصر به سمت غروب آفتاب، به مرکز شهر لس ‌آنجلس برین. اینجا جاییه که کلوپ‌ های رؤیایی مثل وایبرروم و ویسکی قوقو قرار دارن. پارک گریفیث، بزرگ ‌ترین و آزادترین پارک شهریِ آمریکاست. توی این پارک که در دامنه ‌ی کوهِ ‌هالیوود قرار داره و چشم‌ اندازهای زیبایی از لس‌آنجلس رو به نمایش گذاشته، می‌ توانید رصدخانه‌ ی گریفیث رو پیدا کنین. ورود به این پارک که در زمین‌ های اهداییِ صاحبِ معدنِ معروف به‌ نام گریفیث جی گریفیث ساخته ‌شده، بنا به خواسته ‌ی اهدا کنندش رایگانه.

استودیوی یونیورسال، قدیمی ‌ترین استودیوی فیلم آمریکاییِ که پیوسته به فعّالیّت خودش ادامه داده. این استودویو، تِمی پارک مانند داره که بر اساس فیلم ‌های فانتزی و برنامه‌ هایِ تلویزیونیِ محبوبِ ساخته‌ شده. بااین ‌وجود، جذابیت اون به تورِ گشت استودیوییِ که هکتارها زمینِ صدابرداری و پشت‌ صحنه ‌ها رو دربر می گیره. اگر حینِ تور حسِّ دژاوو به شما دست بده جای تعجّب نیست! برخی از قسمت ‌های این استودیو تاکنون درصحنه ‌های فیلم ‌برداری بسیاری، در ده ‌ها فیلم به تصویر کشیده شده و امروزه نیز همچنان مورد استفاده قرار می‌ گیرد.

بیست مایل دورتر از مرکز شهر، پارک توت ‌نات قرار داره. این پارک که ابتدا در دهه‌ ی 1930 یک مزرعه ‌ی توت بوده، در حال حاضر به یک پارک با تِمِ خانوادگی تبدیل‌ شده که فرصت خوبی برای سوار کردنِ کودکان در ترن‌ های هوایی در اون وجود داره؛ برای سوارشدن توی این ترن‌ ها صف‌ های کوتاهی تشکیل می ‌شه، امّا فرهنگ اصیل و پیشگام آمریکایی رو می ‌شه از این ترن‌ ها حس کرد.

پایین جاده در آناهایم، پارک دیزنی اند قرار داره. از زمان افتتاح این پارک در سال 1955، بیش از 600 میلیون نفر در شادیِ دیدنِ شخصیت‌ های کارتونی دیزنی ‌اند که به زندگی واقعی قدم گذاشتن، شریک شدن!

 

بندر لس‌آنجلس که بزرگ ‌ترین بندر واردات و صادرات آمریکاست، در ساحل سن پدرو قرار داره. بر فراز ایالت آیوای آمریکا که یکی از عرصه ‌های تاریخی جنگ جهانی دوم بوده، برید؛ جایی که در برهه‌ هایی از تأثیرگذارترین صحنه ‌های تاریخ جهان، شاهد خدمات و جان ‌افشانی‌ های فراوانی بوده.

در همان نزدیکی، توی آکواریومِ اقیانوس آرام، 500 گونه ‌ی دریایی متنوّع در میان سیستم ‌های دریاییِ گوناگونِ اقیانوسِ آرام که از ساحلِ آفتابی باها تا یخبندانِ قطب جنوب امتداد داره، زندگی می‌ کنند. لانگ بیچ زمانی زادگاه ورزش موج ‌سواری در کالیفرنیا بوده، ولی در حال حاضر آب ‌شکنی موج ‌های سرکش اون رو رام و ساحل رو به محیطی آروم برای خانواده‌ ها تبدیل کرده. از لانگ بیچ سوار کشتی بشید و یک سفر یک‌ ساعته، به جزیره‌‎ ی کاتالینا داشته باشید. این جزیره که زمانی پناهگاه شکارچیان سمور دریایی و قاچاقچیان و جویندگان طلا بود، این روزها محلِّ استراحت مسافرانی شده که زیر نور آفتاب جزیره، خودشان رو برنزه می‌ کنند و توی آرامش ساحل استراحت چرت می ‌زنن.

سانتا مونیکا که در غرب لس ‌آنجلس قرار داره، یکی از محبوب ‌ترین شهرهای تفریحی ایالات ‌متحده است. سانتا مونیکا خلاصه ‌ی هارمونیِ زیبای آفتاب، ماسه و اندام انسانه. درست در قلب این شهر لنگرگاه سانتا مونیکا قرار داره.

در پایین ساحل ونیس همه‌ چیز کمی آزادتر می ‌شه. ونیس که مدّتیه ضدِّفرهنگ لس ‌آنجلس به ‌حساب می ‌آید، چیزی بیش ‌تر از یه ساحل خالیه. جاذبه ‌ی اصلیِ این ساحل پیست‌ های اسکیتشه، پس کفش‌ های اسکیتتونو بپوشید و به یک نمایشگاه رنگارنگ و گاه عجیب و غریب انسانی بپیوندید!

بعد از تجربه ‌ی دیوانگی در ساحل ونیس، پنج مایل به ‌طرف شمال، یعنی آرامشِ محضِ کوه‌ های سانتا مونیکا پناه ببرید. گتی سنتر، محلِّ نگهداری مجموعه ‌ی هنریِ خارق ‌العاده‌یِ جان پاول گتی میلیاردر است. در این مجتمع، آب ‌ها چشم ‌اندازهای زیبایی پدید آوُردن و انسان رو به تفکّر وا می ‌دارد.

 

یک ماشین روباز اجاره کنید و بزرگ ‌راه ساحلِ آرام را تا مالیبو طی کنید، جایی که در فاصله‌ ی 21 مایلی خطِّ ساحلیِ اصلی کالیفرنیا قرار داره و با بوی نمک و گل ‌های مریم ساحلی معطّره.

بسیاری از ستاره های لس ‌آنجلس توی خانه‌ هایی زندگی می ‌کنند که به دامنه ‌های کوه‌ های نزدیک به اقیانوس آرام پیوسته ‌اند و این تلفیق یک استعاره ‌ی عالی برای لس ‌آنجلس.

 لس ‌آنجلس شهریه که بر مبنای یک فلسفه‌ ی تزلزل ‌ناپذیر نیک ‌بینی و وقوف به آفرینش انسان و طبیعت ساخته ‌شده.

 

 

 

 


لندن، روایتگر انگلستان

لندن، در جنوب شرقی انگلستان، در درّه ‌یتیمزواقع‌ شده است .

پایتختِ انگلستان که بیش از 8 میلیون نفر جمعیت رو توی خودش جا داده و صدها سال یکی از مراکزِ مهم مالی، آموزشی و فرهنگی توی دنیا بوده است.

انگلستان، موهبت ‌های زیادی به جهان عرضه کرده که از بین اون ‌ها ادبیات و زبانِ غنیِ انگلیسی، مهم ‌‌ترین و ارزنده ‌‌ترین دست آورد است.

اگر در دنیا شهری وجود داشته باشد که تاریخش روایتگر ساگا یا سرگذشتِ خاندان سلطنتی باشد، بدون شک اون شهر لندنه.

اگرچه بر اساس برخی از نشانه‌ ها، آثار و بقایای باستانی، تاریخِ لندن به عصر برنز می ‌رسد، امّا اولین باری که اسمِ این شهر در منابع تاریخی ذکر شد، مربوط به عقب ‌نشینی رومی ‌ها از بریتانیا در قرن پنجم میلادی است. در دورانِ قرون ‌وسطی یا قرن یازدهم میلادی، لندن به یکی از شهرهای تجاریِ بزرگ و توسعه ‌یافته ‌ی اروپا تبدیل شد،دقیقاً مصادف با تاریخی که ویلیام فاتح برج لندن رو ساخت؛ برجی که بنا بود یکی از وحشتناک ‌‌ترین زندان‌ های لندن بشه.

این شهر، پر از ساختمان ‌های نمادینِ. تاور بریج یکی از همین ساختمون ‌هاست؛ این پل، یکی از برجسته ‌‌ترین و مشهورترین پل ‌های نمادین لندنه، پلی که یادمانِ گسترش سریع شهر در طولِ انقلاب صنعتی انگلستان به شمار می رود.کمی بالاتر از رود تایمز، صدایِ ناقوس ساعت بیگ ‌بن در ساختمان پارلمانِ بریتانیا، هر ساعت یک‌ بار، توی سرتاسر شهر طنین ‌انداز می ‌شود.

کاخ باکینگهام، یکی معروف‌ ترین کاخ ‌های دنیا و اقامتگاه رسمی ملکه الیزابته. این کاخ، یکی از جاذبه ‌های گردشگری محبوب تویِ لندنه که گردشگران می‌ تونن با تور کوتاهی از اتاق ‌های مجلل و باغ‌ های چشم‌ نوازش دیدن کنند‌.

 

کمی اون‌طرف ‌‌تر، کاخ کنزینگتون قرار داره که توی تمام طول سال برای بازدید عموم آزاده. این کاخ و باغ ‌های اطرافش محل زندگی پرنسس دیانا و شاهزاده چارلز بودند. اخیراً هم چند میلیون پوند صرف بازسازی این عمارت شده است.

از دیگر اموال موروثیِ پادشاهی بریتانیا، پارک ‌های سلطنتی لندن است. این پارک ‌ها در قدیم شکارگاه ‌های شخصی خانواده ‌ی سلطنتی بودند، امّا در حال حاضر عمومِ مردم می ‌توانند از آن‌ها استفاده کنند‌.

درمجموع هشت پارک سلطنتی وجود داره که بسیاری‌ از آنها در  مرکز لندن، در نزدیکی کاخ‌ های سلطنتی و سایر بناهای تاریخی لندن قرار دارند.

پارک سبز و پارک ست ‌جیمز درست در کنار کاخ باکینگهام، بنای ادمیرالتی‌ آرچ و خیابان مال قرار دارند.

هاید پارک که دریاچه‌ ی مصنوعی سرپنتاین توی اون قرار داره، شاید معروف ‌‌ترین پارک سلطنتی لندن باشد. در طرف دیگه‌ ی باغ کنزینگتون هم یک مجموعه‌ ی فضای سبز زیبا و چشم ‌نواز قرار دارد. بنای یادبود آلبرت هم در انتهای شمالی باغ ‌‌های کنزیکتون واقع ‌شده و مجسمه‌ های برنزی زیبایی در سرتاسر مسیر به سمت رویال آلبرت ‌هال، به تماشای رهگذرها نشستن. اینسالن، یادآور عشق غیرقابل وصف ملکه ویکتوریا به همسرش، پرنس آلبرته.

خیلی از داستان‌ های لندن، از کلیساها شروع می شن؛ امّا هیچ‌ کدام از این کلیساها، به‌اندازه ‌ی کلیسای وست مینستر مهم و چشم‌ گیر نیستن. این کلیسا جاییه که پادشاهان و ملکه‌ ها تاج‌ گذاری کردن، ازدواج کردن و حتّی به خاک سپرده شدند.

لندن توی آتش ‌سوزی بزرگی که در سال 1666 اتفاق افتاد، به ‌طور کامل ویران شد، امّا بعد تماماً بازسازی شد؛ کلیسای جامع سنت پل هم زیباترین بناییه که در حین این بازسازی ساخته ‌شده.

انتهای غربیِ مرکزِ لندن، خودش داستان دیگه ‌ای داره. تو این نقطه از شهر، خیابان ‌ها با ساختمان ‌های قدیمی و باستانی پوشیده شدن که چشم ‌انداز مورد علاقه‌ی خیلی از مردمِ. توی طول روز، خیابان‌ ها و کافه‌ ها پر از هیاهو و همهمه‌ ی خریداراست و شب ‌ها، بارهای خیابان کارنابی، پر از مشتریاییه که از نوشیدنیِ قبل از نمایششان لذّت می ‌برند. اینجا یکی از بزرگ ‌ترین مراکز تئاتر دنیاست! توی این منطقه گاهی به شما این حس دست می ‌دهد که انگار توی یک بازار انحصاری قدم می ‌زنید؛ خیابان کاونتری، میدان ‌‌ترافالگار و تقاطع پیکدیلی سِـرکِـس همگی از جاذبه ‌های نزدیک به هم منطقن.

مناطق مدرن و تازه‌ترِ لندن داستانی جداگونه ‌ای دارند، فروشگاه‌ ها و مغازه‌ های خیابان پورتوبلو واقع در منطقه ‌ی ناتینگ هیل، هزاران بازدید کننده داره؛ به‌ویژه بازار عتیقه ‌ای که شنبه‌ ها توی اون برپا می ‌شه. شهرک کمدن تاون هم 6 بازار معروف داره که توی تمام هفته بازن و مشتری ‌ها توی اون ‌ها مشغول خریدن. توی خیابان‌ ها، کانال و ایستگاه‌ های تاریخی این شهرک هم بساط دست فروش‌ ها به راهه.

لندن شهری است که نه تنها داستان خودش، بلکه داستان بشریت را هم روایت می ‌کند. موزه ‌ی بریتانیا، یکی از بهترین موزه‌ های دنیاست که گنجینه ‌ای از هزاران سال تاریخ را در خودش حفظ کرده؛ در این گنجینه ‌ی فوق ‌العاده بیش از 7 میلیون اثر تاریخی، باستانی و معاصر نگهداری می ‌شوند. این موزه هر هفت روزِ هفته بازه و بازدید از آن هم کاملاً رایگان است.چشم لندن که ارتفاعش به 400 فوت می ‌رسد به شما این امکان رو می ‌دهد تا به ‌راحتی و در کمال آرامش، نمای 360 درجه ‌ایِ شهر لندن رو تماشا کنید؛ این چرخ و فلک اون‌ قدر آروم حرکت می‌ کنه که یک ‌بار دور زدنش 30 دقیقه طول می‌ کشد.از داخل کابین‌ های این چرخ و فلک می‌ شه لندنِ قدیمی و بعضی از جدیدترین سازه ‌های شهر رو دید.

لندن همواره شهری بوده که به گذشته و آینده به‌ طور یکسان نگاه می ‌کنه. از گذشته تا زمان حال، زیرساخت ‌ها و خطِّ افق یا کرانه ‌ی شهر، همواره صفحه ‌ای جدید از تاریخ رو ورق زدن؛ این دقیقاً همان چیزیه که هر داستان خارق ‌العاده ‌ای باید انجام بده.


کاپادوکیا یک چشم اندازه طبیعی تماشایی در غرب آناتولی

حدود 400 کیلومتری جنوب شرقی آنکارا، منظرهای عجیب و افسانه‌ای می‌بینیمکه سنگ‌های زمخت رنگارنگ دارد. 5 میلیون سال قبل، دو آتش‌فشان فوران کردندو گدازه‌های شعله‌ور و ابرهای خاکسترشان در بالای این منطقه جمع شدند.گدازه‌های سوزان، درهای بین تپه‌ها را پر کردند و یکفلات تشکیل دادند. مواد حاصل از آتش‌های فوران کرده از دل کوه، به آرامی سرد شدند‌.شبنم، گرما، باد و باران، در طی میلیون‌ها سال،صخره‌های سخت و نرم را به یک منظره‌ی طبیعی عجیب‌وغریب تبدیل کرده است .

یک منظره‌ی زیبا با دره‌های شگفت‌انگیز، مانند دره‌ی دیفرنت که در ایوالس،زِلوِه و اوگوپ گسترده شده است. این دره‌ی متروک با سوزن‌های سنگی شکلیکه نزدیک به هم قرار دارند و دسترسی به آنجا را دشوار ساخته‌اند، شناخته می‌شود.

در این منطقه، صدها توپ نسبتاً کوچک و سخت وجود دارد و این فضای باریک و غیرقابل نفوذ، محل سکونت انسان‌هاست.

باآنکه به نظر می‌رسد این صخره‌های عجیب‌وغریب، ثابت هستند اما در حقیقتکاملاً ناپایدارند. طبیعت تأثیر خودش را می‌گذارد و به‌تدریج با گذر زمان باعث تغییر شکل آن‌ها میشود.

یک دره‌ی دیگر مشهور به پاسیباهی یا دره‌ی راهبان است. در اینجا فرسایش متوالی و شگفت‌انگیز را مشاهده خواهیم کرد.

پِری باکالا، صخره‌هایی مستقل و نوک‌تیز و دارای ناحیه‌ی میانی ضخیم‌تر بنام فیناکامیلا هستند، این صخره‌ها به‌صورت گروه‌های کوچک به وجود می‌آیند.

دست طبیعت، ابتدا لایه‌های نرم‌تر را فرساییده می‌کند و فقط لایه‌های سخت‌تر تاکنون توانسته‌اند در برابر خشونت فرسایش، تاب بیاورند.

 

اینجا یک سرزمین جادویی و عجیب غریب است زیرا همان‌طور که از اسم آن پیداست، جن‌ها زمانیدر صخره‌ها زندگی و سطوح بالاتر را جادو می‌کردند. دره‌ی رز که به بلاویدیزی نیز مشهور است، کمتر محل سکونت انسان‌ها بوده اما در قرن دهمپناهگاهی برای راهبان بوده است. آن‌ها در دل‌سنگ‌های سخت، غار حفر می‌کردند ودر دره‌های سرسبز و جان‌پناه، میوه وسبزی پرورش می‌دادند.

اینجا برای تنهایی و ریاضت بسیار مناسب بود زیرا اکثر ساکنان، زیست‌گاه‌های وسیع‌تر را ترجیح می‌دادند و این‌ها در مناطقی که دره‌ها وجود داشتند، یافت می‌شد.

این محیط‌های جذاب و معدود به ما می‌فهمانندکه چرا مردم، اینجا را برای زندگی انتخاب می‌کردند. چون امن، دنج و آرام بود. دره‌ی شمشیر، گولادری وادیسی، دارای زیست‌گاه انسانی هم بوده است اما امروزه اسب‌های چراگری وجود دارند که در آنجاپراکنده‌اند و باعث شگفتی بازدیدکننده‌ها می‌شوند. کسانی که در اینجا ساکن بودند ازجمله مسیحیان، درون صخره‌های محکم، کلیسا ساختندو دیوارهای فروریخته‌ی بیرونی آن‌ها، چشم‌اندازی به گذشته هستند. این غارهای مسیحیان نخستین، با ورودی‌هایی که به‌راحتی دیده نمی‌شوند، محل استتار بودند. تأثیر طبیعت، اغلب غیرقابلپیش‌بینی است و حتی بناهای تاریخی هم دچار فرسایش می‌شوند.

دره‌ی سیگاناولیزی، هم به خاطر زیبایی‌های طبیعی و هم کلیساهایش معروف است. این دره از روزهای اول مسیحیت، محل سکنی بوده است. در دل این منطقه‌ی بسیار بکر و طبیعی، داستان‌های قدیمی ماکه تبدیل به سنگ‌های زمخت و خشن شدند، حاصل هم‌زیستی فرهنگ و طبیعت هستند از این سرزمین زیبا و عجیب‌وغریب، گنجینه‌های غیرمنتظره‌ایاز هنر مسیحیان روم شرقی پیداشده است. اگرچه آب‌وهوای غیرعادی کوهستان‌های ترکیه، در این منطقه‌ی جذاب، قربانیان زیادی داشته است اما کاوش در اکثر دره‌ها بی‌خطر است و بازدید از بسیاری از این 300 کلیساهای محافظت‌شده‌ی درون غارها، بلامانع است. بااین‌وجود، تغییرات آب‌وهوا بر این دنیای عجیب سنگی ترکی، تأثیرگذار خواهد بود. دره‌ی ایلارا، یکی از زیباترین مکان‌ های این منطقه است. یک دره‌ ی با ابهت است که در مقایسه با همتایانش، قوی ‌تر به نظر می‌آید. صخره ‌های اینجا محکم‌ تر و قابل توصیف ‌تر است. دیوارهای بلند این دره، با آب و باد به‌ طور ظریف شکل نگرفته‌ اند، اما در عوض، صخره‌ های سنگی عظیم به ‌وسیله ‌ی سرما و یخ تکه ‌تکه شده ‌اند.

 

در اعماق صدو پنجاه متری دره، رودخانه ‌ی مِلِندِز، همراه با پیچ و خم ‌های این سرزمین بکر و طبیعی، راهش را پیدا می ‌کند. سفر از دره ‌ی ایلارا به انتهای دره‌ ی ناسلیمی بسیار دلپذیر است.

بیشتر مناطق این دره، باریک‌ اند و با علف‌ های هرز پوشانده شدند و همچون یک بهشت آرام و بکر هستند.

ازآنجایی‌که در اینجا دائماً آب جاری است، تعجبی ندارد که حیوانات همیشه می ‌چرند. امروزه دیگر، کسی در این دره‌ ی دورافتاده سکونت ندارد.

زمانی در اینجا، دو کلیسا درون غار ساخته ‌شده بودهرچند که حیات ‌وحش یک ‌بار دیگر این دنیای افسانه ‌ای را کاملاً تحت کنترل خود درآورده است.

زیست‌ گاه‌ های اولیه‌ ی عصر حجر، مهر تأییدی بر میراث تاریخییک فرهنگ گمشده هستند.

کاپادوکیا، عملاً یک کار هنری جذاب است که تقریباً تمام آن توسط طبیعت مادر- یک هنرمند خستگی ‌ناپذیر که پیوسته خلاق است – خلق می ‌شود.


معرفی ایسلند

ایسلند، باوجود داشتن صدها آتش   ‌فشان، درعین‌حال سرزمین بزرگ‌ترین یخچال طبیعی اروپاست. این جزیره در مجاورت مدار قطبِ شمال واقع‌شده؛ بااین‌حال به خاطر جریان اقیانوسیِ گلف استریم گرمه و لقب سرزمین یخ و آتش رو به دوش می‌کشد. ایسلند سرزمین قصه‌هاست؛ آثار دست‌ساز انسان توی این سرزمین بادخیز بسیار نادرن و ردّ پای پیشینیان به‌سرعت محو شدن، امّا داستان‌ها، برای همیشه جاودان ماندن. نیروی خشن و زیبای طبیعت توی این سرزمین به قدریه که از جنگجوهای وایکینگ، شاعر ساخته و داستان‌های عاشقانه رو به سروده‌های حماسی تبدیل کرده. بیش از یازده قرن پیش، زمانی که اینگولفور آرنارسون، رئیس نورس‌ها، این سواحل رو برای اولین بار دید، ستون‌های چوبیِ تخت شاهیش رو توی دریا کاشت و قسم خورد که قلمروش رو تا جایی گسترش بده که این ستون‌ها ازنظر ناپدید بشن. سه سال بعد نخستین پایه‌های یک سکونتگاه جدید، درست درجایی که مدنظر داشت ساخته شد؛ این سکونتگاه همان ریکیاویک، پایتخت ایسلند بود که در حال حاضر خانه‌ی دو سومِ ایسلندی‌هاست.

 

ایسلند، با جمعیّت سیصد هزار نفره‌ش، شاید دورافتاده‌ترین و خلوت‌ترین سکونتگاه کره‌ی زمین باشه، بااین‌حال، فاصله‌ی هوایی ریکیاویک تا لندن تنها سه ساعت و تا نیویورک، کم‌تر از ششساعته. ریکیاویک از اون شهرهاییِ که مشخص نیست شهری بزرگه یا شهری کوچک، امّا این واضحه که ریکیاویک شهری بسیار زیبا و جذّابه. پایتخت ایسلند، شهری آرام، دل‌پذیر و دوست‌داشتنیِ که با خلّاقیّت بالا و زندگی فرهنگیش خودش رو در برابر پایتخت‌های بزرگ اروپا قرار داده. اکثر ساختمون‌های این شهر، پاسخی خلّاقانه به محیط طبیعی ایسلندن. تمام ساختمان‌ها ساده و کم‌ارتفاع‌ان تا در برابر بادهای آتلانتیک شمالی دووم بیارن، رنگ‌های شاد دارن تا روحیه‌ی اهالی رو توی زمستان‌های تاریک و طولانی ایسلند، حفظ کنن. بااین‌حال، معماریِ مُدرن هم توی این شهر رخنه کرده، ساختمون‌هایی که به زیبایی از طبیعتِ ایسلند الهام گرفتن.

 

 

مثل برجی مارپیچ، از یک قلعه‌‌ی یخیِ سحر شده، برج مرکزی کلیسای هالگریمس‌کیلکجا بر تمام نقاط ریکاویک اشراف داره. تعداد بسیار کمی از کلیساهای جهان، به دنیای طبیعی احترام می‌ذارن، مثل این کلیسا که انعکاس‌دهنده‌ی شکلِ هندسیِ جریانِ گدازه‌های قدیمی طرّاحی شده. مرکز کنفرانس و کنسرت ایسلند، ‌هارپا، هم به‌گونه‌ای طرّاحی شده که منعکس‌کننده‌ی آسمون، بندر و سطحِ انرژیِ فرهنگیِ شهر باشه. بارِ دیگه توی این‌ شهر، ساختمون‌هایی هم‌سان با طبیعت، با چشماندازهای زمستانیِ باورنکردنی و درخشش چراغ‌های شمالی مورد توجّه قرارگرفته. ایسلندی‌ها ارزش زیادی هم برای ساختمون‌های کهنشون قائلن. زمانی که ریکیاویک در اواسط قرن بیستم شروع به مدرنیزه شدن کرد، ساختمون‌های قدیمی فقط در مزارع اطراف شهر به جا ماندن. موزه‌ی آربیجاسافن، محلّیه که بازدیدکننده‌ها رو به دلِ تاریخ ایسلند می‌بره. موزه‌‌ی ملّی ایسلند هم‌سفری در طول تاریخ، از عصر حاضر تا عصری که ایسلند نخستین سکونتگاه‌های بشری رو به خود دید، به بازدیدکننده‌ها هدیه می‌دهد. هرکجای این شهر که قدم بذارید، نجوای طبیعت همواره کنار شماست، بر فراز آب‌های موّاج، در میان کوه‌های سرد و ستبر و در افق‌های بی‌کران.

 

 بسیاری از محبوب‌ترین جاذبه‌های ایسلند به‌راحتی از ریکیاویک و با حمل‌ونقل عمومی قابل دسترسن. در روح ایسلند، چشمه‌‌ی آب گرمِ بلولاگون تنی به آب بزنید. اینجا محلِّ گردهمایی مردم ایسلنده! مردم محلّی توی صدها حموم آتش‌فشانی، برای استفاده از آب‌‌های گرمِ درمانی، صحبت کردن درباره‌ی شایعات با همسایه‌هاشون و حتّی برای جلسات کاری به این چشمه میان. در فاصله‌ای نه‌چندان دور از ریکیاویک، منطقه‌ای به نام «دایره‌ی طلایی» قرار داره که سه‌تا از بزرگ‌ترین عجایب طبیعیِ ایسلند رو توی خودش جا داده. توی این منطقه، می‌توانید به معنای واقعیِ کلمه بین صفحه‌های زمین‌شناسی آمریکایِ شمالی و اروپا قدم بزنید، صفحه‌هایی که هزاران ساله از هم جدا شدن. توی ساحل بزرگ‌ترین دریاچه‌‌ی کشور بایستید یا بر روی گدازه‌های پوشیده از چمن قدم بزنید و قبیله‌ای رو تصوّر کنید که برای برگزاری شورای قبیله توی هوای آزاد، طی 800 سال، دو هفته در سال اینجا جمع می‌شُدن. توی محدوده‌ی دایره‌‌ی طلایی، چشمه‌ی گیسیر قرار داره. چشمه‌ی آب گرمی که فَوَران آبش بسیار تماشایی است. البته گیسیر توی سال‌های اخیر بسیار آروم بوده. چشمه‌ی آب گرم دیگه‌ای به نام اتروکر هم توی دایره‌‌‌ی طلایی وجود داره که هر ده دقیقه یک‌بار آب داغ رو با سرعت زیادی به بیرون پرتاب می‌کنه. ولی زیباترین و عجیب‎‌ترین جاذبه‌یِ طبیعیِ دایره‌‌ی طلایی، بدون شک آبشار گولفوسه. در اوایل قرن گذشته، آبشار توسّط یک پروژه‌ی هیدروالکتریکی تهدید می‌شد تا این‌که یک دختر کشاورز محلّی در اعتراض به این پروژه، به سمتِ ریکیاویک رفت و تهدید کرد که خودش رو میکشد، مگه این‌که پروژه متوقف بشه. امروزه، این دختر به‌عنوان اولین دوستدار و فعّال محیط‌زیست شناخته می‌شه و آبشارهای طلایی هم برای همیشه به حیاتشون ادامه می‌دن. برای بسیاری از گردشگران، سفرشان به ایسلند محدود به ریکیاویک و دایره‌ی طلاییه؛ این مسئله بسیار شرم‌آوره، چرا که هر چه بیش‌تر توی این کشور بگَردید، ماجراجویی بهتری رو تجربه می‌کنید. جاذبه‌های اصلیِ ایسلند، مثلِ کمربندی کُلِّ جزیره رو احاطه کردن، مجموعه‌ای بی‌نظیر که حاصلِ پیوندِ مناظرِ بکر طبیعی با داستان‌‌های حماسیه. به فاصله‌‌ی یک ساعت و نیم به سمت شرق ریکیاویک حرکت کنید؛ توی این منطقه یکی از زیباترین آبشارهای جهان، یعنی آبشار سلیالاندفوس، واقع‌شده. توی غار کوچیکی که پشت آبشار قرار داره، روی آب‌های یخ‌زده قدم بزنید. این غار سال‌ها، مأمنِ ماجراجویانی بوده که برای تعمُق و تفکُّر بهش پناه میاوردن و توی فضای مه‌آلود این مکانِ مقدّس نفسی تازه می کردن.

18 مایل دیگه به سمت شرق و به سمت اسکای گافوس رانندگی کنید، جایی که صدای افسانه‌ های کهن توی گوش آبشار می ‌پیچد؛ بر اساس این افسانه‌ ها یکی از فرماند هان وایکینگ، زرهی پر از طلا رو پشت آبشار دفن کرده. چند سال بعد، یک پسر روستایی، زره رو پیدا کرد و تلاش کرد تا اون رو از مخفیگاهش بیرون بیاره، امّا زره افسون ‌شده بود و دوباره پشت آبشار ناپدید شد. توی روزهای آفتابی، آبشارها، رنگین کمان‌ های زیبایی رو خلق می ‌کنند که درخشش شان یادآور درخشش گنج افسانه‌ ای دفن شده پشت آبشارهاست. به سمت ویک، جنوبی‌ ترین روستای ایسلند حرکت کنید. توی این منطقه زیباترین مناظرِ ایسلند رو بینِ کوه ‌ها و دریاها می‌ توانید ببینید، اینجا آب ‌و هوا یا حتّی افسانه‌ ها لمس شدنی ‌ان.

 

روی ماسه‌‌ های بازالتِ ساحل سیاه قدم بزنید، این ساحل یکی از زیباترین سواحلِ غیر گرمسیریه که توی جهان می ‌شه پیدا کرد. دُرُست در کنار ساحل، رِینِس‌دِرانگر قرار داره، مجموعه ‌ای بی‌ نظیر از توده سنگ‌ های بازالتی که به صورت سکّوهایی منظّم کنار هم قرار گرفتن. مردم محلّی طبق داستان ‌های اساطیری کهن، اعتقاد دارن این توده ‌های بازالتی در واقع لاشه‌ ی یک کشتی غول ‌پیکر ترولیه. سواحلِ اینجا از شن و ماسه یا صخره‌ ها و غارهای دیگه ‌ای مثلِ هِلسانفِشِل تشکیل شدن.

 

توی شبه ‌جزیره‌ ی کوچک یا دماغه ‌ی دیرهولای قدم بزنید و بعد از اون از تماشای مرغ‌ های دریایی دورتادور جزیره لذّت ببرید؛ به دریا خیره بشید و غرق امواجی بشید که تمام راه رو از قطب جنوب بدون وقفه سفر کردن تا در جنوبی ‌ترین نقطه‌‌ ی ایسلند آروم بگیرن. دو ساعت دیگه توی مسیر جاده‌‌ی کمربندی دور جزیره، به ‌طرف نور سپید و درخشنده‌ ی دریاچه ‌ی جوکولسارلون، حرکت کنید. اینجا در دهانه ‌ی یخچال واختنایوکوت، بزرگ‌ ترین یخچال طبیعی اروپا، تکّه ‌های یخ، می‌ شکنن و روی آب شناور می ‌شن، سپس شروع به ذوب شدن می ‌کنن و اون قدر کوچک می ‌شن تا بتونن به دریا راه پیدا کنن. دریاچه ‌ی جوکولسارلون مثل آهنربا عکس ‌ها و مستندسازها و به خودش جذب می ‌کنه، فیلم‌ های زیادی هم اینجا فیلم ‌برداری شدن، فیلم‌ هایی مثل جیمز باند، بتمنو لارا کرافت. ایسلند، از سواحل شرقیِ وحشی و بادخیز تا شگفتی‌ های آتش ‌فشانی شمال، گنجینه ‌ها و جاذبه‌ های خودش رو یکی ‌یکی به نمایش گذاشته. مقابل آبشارهای نعل اسبی سلفوس بایستید و سروصدای زمین رو زیر چکمه ‌هاتون در قدرتمندترین آبشار اروپا، آبشار دتیفوس، احساس کنید؛ این آبشار به‌ قدری بزرگه که از فاصله ‌‌ی یک مایلی هم دیده می ‌شه.

در نزدیکی دتیفوس، منطقه‌‌ ی مای واتن قرار داره، مرکز این منطقه یک دریاچه آرومه که زیبایی ‌های بی‌ نظیرش توسط طبیعت احاطه ‌شده و محافظت می ‌شه. به آرومی توی طبیعت کوه آتش ‌فشانی نَمافجال، قدم بزنید. بین ستون ‌های گدازه ‌ای و قلعه ‌های تاریک دیموبرگیر برید، جایگاهی اسطوره ‌ای و محلِّ هبوط شیطان رانده شده از بهشت! بعد از اون به سمت دهانه‌‌ ی آتش ‌فشان کرافلا برید و شاهد قدرت باورنکردنی انرژی گرمایی زمین، درست زیر تکّه‌ های یخ باشید. دُرُست در غرب دریاچه‌‌ ی مای‌ واتن، آبشاری قرار داره که روحش تا ابد به روح روایات حماسی ایسلند گره ‌خورده. زمانی که جنگ داخلی ایسلند توی قرن بیستم، اتحاد و یکپارچگی جزیره رو تهدید کرد و خطر تجزیه‌ ی کشور وجود داشت، سخنران قانونیِ ایسلند کشور رو تحت یک دین، مسیحیّت، متّحد کرد و در یک حرکت نمادین فرمانروایان وقت جزیره، افراد غیر مسیحی رو از آبشار به پایین پرتاب کردن، از آن زمان به بعد، این آبشار به نام آبشار گودافوس، یعنی آبشار خدایان نامیده شد. بعد از کمی حرکت توی جاده، شهر شمالی آکوریری ظاهر می ‌شه. آکوریری که به ‌عنوان پایتخت شمالی جزیره شناخته می‌ شه، مکانی مناسب برای استراحت و لذّت بردن از راحتی و تمدّن شهری، قبل از رفتن به دلِ طبیعت وحشیه. بعضی از داستان ‌ها نباید تمام بشن یا ما دلمون نمی ‌خواد که تمام بشن، مطمئناً داستان ایسلند هم ادامه داره و این فقط یک مقدمه‌ ست. همه جای ایسلند، داستانیِ که نیاز به شرح داره. فضاهای گسترده‌ ی فلات ‌های غربی، هر کدوم از سواحل بکر و دست ‌نخورده یا دشت‌ های بادخیز جزیره، همه و همه صفحه ‌ای نا خوانده از یک شعر حماسی وایکینگیه. به ایسلند بیایید و داستان ایسلند رو خودتان بنویسید، بدون شک این داستانیِ که تا سال‌ ها برای دیگران روایت می‌ کنید.